۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

با درود به شما هموطنان ودست اندرکاران نشریه مجازی جنبش راه سبز ( جرس)


با درود به شما هموطنان ودست اندرکاران نشریه مجازی جنبش راه سبز ( جرس)
آقایان وخانمهای اصلاح طلب، شتر سواری دولا – دولا میسر نیست. ونخواهد بود
 براستی اگر معتقد به رنگین کمان بودن جنبش سبز هستید چرا از این مرزبندیهای انتزاعی پرهیز نمیکنید؟ چرا وقتی شورای هماهنگی راه سبز امید خودرا همراه مردم و جنبش دمکراسی خواهانه ملت ایران میداند، از معرفی اعضای آن وشفاف شدن عناصر این شورا خودداری میشود، و نوعی پنهان کاری در این شورا بچشم میخورد؟ مگرنه اینست که معتقد به مطالبات برحق ملت ایران هستید؟ مگر نه اینست که خودشان را در مسیر خواستهای تاریخی و به یغما رفته ملت ایران توسط حکومت ولائی میدانند؟ و مگر نه اینست که...؟ پس چرا در انتشار مطالب هنوز مسئله سانسوریا خود سانسوری وبه بیان دیگر هنوز مسئله حذف ونادیده گرفتن دیگران ، یا تفکرات متفاوت با تفکرات خودشان در دستور کارشان قراردارد؟ نه آنها، نه شورای هماهنگی جنبش سبز و کلمه وباند اصلاح طلبان، که عناصرفریبکاری و دروغگوئی چون عطاالله مهاجرانی و کدیور ودیگرانی که امروز برای مردم خشمگین وبستوه آمده ایران دست شان روشده وحناشان برای مردم رنگی ندارد. هنوزهمان مرزبندیهای احمقانه خودی و غیر خودی را چراغ راه کار خود قرارداده اند وداده اید؟
چرا وقتی بیاینیه شماره یک شورای همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران که توسط بعضی اعضاء این شورا در تهران ونه در آمریکا و انگلیس وکانادا و... منتشر میشود ودرهمه سایتهای خبری انتشار میابد، شما – سایت کلمه و رسانه های وابسطه به اصلاح طلبان در هر شکلی از انتشاراین بیانیه طفره میروند؟؟؟؟ براستی اسم اینگونه اقدامات چیست، وترجمان این اقدامات را باید چگونه ارزیابی نمود؟
 تا کی باید شاهد وجود یک مافیای پنهان ، و حامی یک دیکتاتوری آخوندی درایران باشیم؟ شما را بخدا بیائید با این ملت خسته وزخم خورده یکرنگ و یکرو باشید. شما حتی در مورد زندانیان سیاسی هنوز هم خط کش دردست دارید ومدام مشغول خط کشی ومرزبندیهای دهه شصت وهفتاد هستید. بس کنید. بگذارید مردم متولیان این رسانه ، صحنه گردانان این شوراهای درتاریکی ایستاده، وهرکمیته و تجمعی را که مدعی مبارزه با استبداد خونخوار آخوندی هستند را بشناسند. چرا شجاعت وشهامت خودرا از دست داده اید؟؟ چه دلیلی دارد که یک ملت هفتاد میلیونی که بیش از 85 درصد آن مخالف بی چون چرای رژیم ولایت مطلقه فقیه ودزدان وغارتگران عبا پوش و کت وشلواری ، وحتی فکل کراواتی هستند وبرای مرگ آن ثانیه شماری میکنند نباید از ماهیت یک تشکل سیاسی مدعی مبارزه با دیکتاتوری حاکم بر کشورو عناصر و دست اندرکار آن با اطلاع باشند؟؟؟ تا چه زمانی میتوانند در تاریکی بایستند وبیانیه وفراخوان بدهند؟؟ تا کی میخواهند از پشت دیوارهای بتونی سیاست که مدتهاست ترک برداشته واز لای درزو شکافهای آن میتوان بربسیاری ازحقایق ننگین وفریبکارانه پی برد، با عناوینی فریبنده ، وهزینه کردن از نام این وآن شخصیت سیاسی که مدعی همراهی با جنبش بوده ونه رهبری، شاهد صدور بیانیه های شداد وغلاظ این یاآن شورا باشد نه چندان روشن ومشخص باشیم؟؟
بیایئد رک وراست وبصورت تمام قد روبروی مردم بایستید وچون عطا الله مهاجرانی ماهیت زشت وزیبای خود رابنمایش بگذارید تا مردم بتوانند از شبهه فریبکاری سی ودوساله رهائی یابندو بدانند که چه کسانی طرف تعامل گفتگو، وهمراه راستین ودروغین آنها ست.
آقایان خانمهای اصلاح طلب وعافیت طلب وجیره خوار، باید تا این حد فهیم باشیدو به نقطه از بلوغ سیایس رسیده باشید که بعد از سی ودوسال ننگ ونیرنگ وجنایت وخدعه جمهوری اسلامی، شتر سواری دولا – دولا امکان پذیر نخواهد بود، الا خود فریبی که آنهم سالهاست نخ نما شده وخریداری ندارد .
ایران  23اسفند 89   

شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران - تهران

بیانیه شماره یک
شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران - تهران
همدردی آری هموندی نه
هم میهنان
براستی میدانید که ملت زجرکشیده ایران در خرداد دو سال پیش از امکان" انتخاب" که بهر صورت تنها راه اظهارنظر قانونی در مورد گزینش "بد از بدتر" بود، بصحنه آمد. مردم با دیده گاهای گوناگون فقط بامید آینده ای بهتر ورهائی از استبداد و خودکامگی در روز موعود آراء زیادی بنفع آقایان موسوی وکروبی بصندوقها ریختند ولی رهبری جمهوری اسلامی در تقلبی بزرگ نتیجه انتخابات را بنفع کاندیدای خود اعلام کرد.
مردم آگاه ایران این توهین بزرگ را نپذیرفتند و صدای اعتراضشان را در طغیانی متمدنانه بگوش جهانیان رساندند. بخیابانها ریختند و فریاد آزادی در گوشه وکنار طنین انداخت. ازآنروزسرکوب، شکنجه، تجاوز و کشتار سبعانه معترضین بدست مزدوران حکومتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.
از روز نخست دیده می شد که این جنبش آزادیخواهی همانند رنگین کمانی از همه اقشار وافکار و دیدهگاههای سیاسی گوناگون در جامعه شکل گرفته است . ظواهر امر بروشنی نمایانگر چند پارچه گی جمعیتی بود که نه تنها یکپارچه بلکه متحد ومصمم خواستار تغییردرساختار حاکمیت ورسید ن به آزادی و زندگی بهتربود. پیشرفت این جنبش با زمان در شعارها و گفته های جوانان در صحنه  گویا و عیان است.
 خوشبختانه آقایان موسوی وکروبی  دوشخصیت شناخته شده وفعال که سالیان دراز مسئولیتهای خطیری در حکومت داشتند، صمیمانه و نمادین با مردم همراهی کردند. افزون بر این بایستی پیوستن هر شخصیت برجسته به جنبش را خیر مقدم گفت. مثلا اگر آقای هاشمی رفسنجانی هم بمردم بپیوندد، بی تردید مردم از این رخداد اظهار خوشنودی خواهند کرد و شاید با دادن شعارهائی ایشان را نیز مانند آقای موسوی و کروبی تشویق  نمایند. روشن است که این امررا نمیتوان ونباید به وفاداری مردم به اسلامیت  ویا سیاست اسلامی تلقی کرد.
طبیعتا این آقایان دارای ارتباطات سازمانی ورسانه ای در سرتاسر ایران میباشند. از مزایائی که اپوزیسیون ملی و سکولاربهره مند نیست.  شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی ازنخستین روز سلطه بر ایران دمی از سرکوب  آزادیخواهان ملی، دموکرات و دگراندیش  نیاسوده است.
اگر با کمی دقت بتصویرهای معترضین در خیابانها بنگریم، از پوشش و آرایش ایشان متوجه می شویم که آنها حتی به رعایت ظواهر اسلامی هم توجه چندانی ندارند. در میان تظاهرکنندگان کمتر بانوئی را با حجاب اسلامی مشاهده میکنیم . از عزیزانی چون ندا، سهراب، صانع و محمد مختاری و یا دیگر شهدای راه آزادی در مییابیم که این فرزندان ایرانزمین برای کسب بیشترکرامت اسلامی و فضائل صدر انقلاب بخیابان نیامده بودند، همانطور که ملت ایران در سی و دو سال پیش برای  کمبود دین ومذهب طغیان نکرد.
با این وجود ما شاهد پیدایش شوراِِئی خود برگزیده از افرادی هستیم که هنوز به ملت ایران نوید رسیدن بدوران طلائی انقلاب  با عبور از پل قانون اساسی یادگار امام را میدهند، بجای "بنام ملت ایران" با "بسم الله" بیانیه وفراخوان صادر میکنند.  کوتاه،  در کلی گوییهایی برای جنبش مردمی خط ومشی ترسیم میکنند و نام آقایان موسوی وکروبی را هم با خود یدک میکشند وایشان را رهبر کل جنبش آزادیخواهی ایران قلمداد میفرمایند.
آنچه نگران کننده است هویت این افراد است که هنوز هم کاملا معلوم نیست. آقایان موسوی وکروبی خود تا کنون ادعای رهبری نکرده اند زیرا از ساختار وآرایش سیاسی جنبش آگاهند و مردم ایران هم از دیدگاه سیاسی آنها.
 از قرار معلوم اصلاح طلبان ویارانشان براین باورند که فقط در یک حکومت دینسالارمیتوانند جایگاهی داشته باشند زیرا از روز اول در حکومت جمهوری اسلامی جایگاه ومنزلتی داشته اند و در دامان این ایدئولوژی پرورش یافته اند. نگاهی به منشور این شورا نشان میدهد که سکولاریسم، ایران وایرانیت ومدرنیزم در حاشیه و بسیار کمرنگ و بیشتر برای خالی نبودن عریضه مطرح میشوند. در تعیین "هویت سبز" نخست از "گنجینه اسلامی" و "راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور" سخن میراند و سپس بجای تکیه بر جدایی نهاد دین از حکومت "حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت" را "به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت آن" قرار میدهند در حالیکه شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر دیکتاتور" در سراسر ایران طنین  افکنده، ولی این حضرات از لزوم مبارزه با ولایت و ولی فقیه سخنی نمیرانند.
اصلاح طلبان دینمدار که ازحمایت اروپای متحد و بویژه آلمان برخوردارند، اصلاح دموکراتیک ساختار نظام جمهوری اسلامی کنونی را بر نمی تابند، نمی خواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه هم باز جمهوری اسلامی است. آنها باور ندارند که یک حکومت مردمسالار- سکولار و قانونمدار ناجی دین ایشان هم خواهد بود ( مثل کشورهای اروپائی )، اعدام را لغو خواهد کرد، کاررا بکاردان خواهند سپرد وعفو جایگزین انتقام خواهد شد.
آنها بندرت در رسانه های خود نامی از کشته شدگان یا زندانیان سیاسی دگراندیش میبرند، در حالیکه آزادیخواهان و بخصوص دموکراتها و ملیون سکولار در دفاع از حقوق بشر در ایران بدون هیچ تبعیضی پیشگام بوده اند و احترام بحقوق شهروندی را ازوظائف خود میدانند و به حصر و حبس آقایان موسوی و کرروبی پیش از همه اعتراض کرد ه اند.
همیهنان گرامی،
امروز دیگرکسی  دنبال رای سوخته دیروز نیست و چهارچوب خواستهایش را نیز با زمان تعیین میکند؛ آنهم با واقع بینی و درایت کامل و حافظه ای روشن و نه مانند گذشتگان که بدام شیاد افتادند. ایرانیان آزادیخواه میدانند که حکومت وسیستم ظلم وستم جمهوری اسلامی در سی و دو سال گذشته برای صاحبان واقعی این سرزمین ارمغانی نیاورده است و از طرفی آزمون آزموده کاری بیهوده و در این مورد جانکاه است.
ما دمکراتها وملیون سکولاربا داشتن 35 هموند دربند بایستی باصول ومطالبات وتعهدات  خود  بمردم پایدارو پایبند باشیم هرچند که مبارزه طولانی تر ودشوارتر گردد. رنگین کمان را فدای یک رنگ نکنیم وسازشکاری را کنار گذاشته و منافع خود ونسلهای آینده را فدای سود آنی ننماییم. با همه گروههای ملی- دموکرات وسکولار هموند شویم ولی با تمام سیاسیون دربند همدردی کنیم.
 شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران اسفند ماه 1389            
http://www.hambastegi-iran.org/

هیلا صدیقی، شاعر جوان در چنگال اطلاعات سپاه


نوشته شده در مارس 13, 2011 به وسیله‌ی jahanezanan

جهان زن ـ بالاخره سازمان اطلاعات سپاه که تحمل شعرهای زیبا و ضداستبدادی هیلاصدیقی را هم تاب نیاورد و با احضار او و تفتیش خانه ای برای پرونده ای تشکیل داده و این پرونده را به دادگاه فرستادند و زبان او را نیز قطع کنند. آن ها با تلاش برای پرونده سازی برای او و اخراج از محیط کارش، قصد دارند تا مردم را از شعرهای با مضمون و آتشنیش محروم سازند. اما همچنان محبوب قلوب است. سربازان گمنام امام زمان تحت ریاست حسین طائب، بر این باورند که گویا با این اقدامات در آستانه ی سه شنبه های اعتراضی می توانند مردم را بترسانند. اما باید بدانند چنین جسارت هائی آتش خشم و شعله های نفرت جوانان و مردم را برافروخته تر خواهد ساخت
 هیلا صدیقی، شاعره جوان و فعال مدنی و سیاسی که بعد از انتخابات شعرهایی با مضامین اجتماعی – سیاسی سروده بود همزمان توسط وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران احضار و پرونده اش به دادگاه انقلاب ارسال شده است.
این شاعر جوان که در انتخابات سال 88 از جمله طرفداران میرحسین موسوی بود از آذرماه امسال به وزارت اطلاعات احضار شده بود و روزانه ده تا 11 ساعت مورد بازجویی قرار می گرفت. در عین حال همزمان پرونده ای از او در سازمان اطلاعات سپاه نیز تشکیل شده است و ماموران امنیتی با حضور در منزل وی، به جست و جوی خانه پرداختند و اطلاعات شخصی او را نیز ضبط کردند.
او در پاسخ به خبرنگار «ندای سبز آزادی» در مورد این بازجویی ها گفت که ترجیح می دهد سکوت کند و منتظر تشکیل دادگاهش بماند. خانم صدیقی در عین حال اضافه کرد که هیچ اتهامی را نمی پذیرد و همواره چه پیش و چه پس از انتخابات در چارچوب قوانین رسمی کشور فعالیت کرده است.
خانم صدیقی از جمله فعالان انتخاباتی در ستاد 88 و رئیس ستاد باران بود و شعرهایی از این شاعر جوان به صورت کلیپ در دوران انتخابات پخش شد که معروف ترین آن “شکست سکوت” با مطلع “از خاک سکوت آتش فریاد بسازیم، من با تو و ما میهنی آباد بسازیم” بود. شعار تبلیغاتی اصلاح طلبان در جریان گرلمیداشت سالگرد دوم خرداد در استادیوم 12 هزارنفری آزادی با عنوان “صد واقعه چون دوم خرداد بسازیم” نیز توسط هیلا صدیقی ارائه شده بود.
از جمله شعرهای خانم صدیقی که با استقبال بسیار زیادی هم مواجه شد می توان به “زن ایرانی”،” کلاس درس خالی مانده از تو”، “شب آیینه ها”، گل مریم”، “بابا” و “سبزست دوباره” اشاره کرد.
هیلا صدیقی که در یکی از سازمان های شهرداری تهران کار می کرد تابستان امسال به دلیل فشارهای سیاسی، خارج از محیط کار مجبور به استعفا شد.

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

کمبود این مبارزه را دریابید، وآنرا مهیا کنید


 بعنوان  یک فعال سیاسی درون مرزی که سالهاست رخدادهای سیاسی کشورم، وحواشی گوناگون آنرا رصد میکنم ، واگر مجالی بوده نسبت به انعکاس بسیاری از اتفاقات چه در قالب مقاله، و چه در قالب عکس وتصویر، و کلیپ های کوتاه درحد بضاعت وامکانات محدود اقدام نموده ام، در این نوشتار قصد دارم تا بیک مسئله بسیار با اهمیت بپردازم که سالیان درازیست بعنوان یک بلیه وعارضه مبارزاتی سایه سنگین آن بر عرصه مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران حاکم بوده که اگر این عارضه کماکان ادامه یابد میتوان اذعان واعتراف نمود تا این معضل با همت وغیرت هموطنان متمکن برون مرزی بنحو مطلوبی برطرف نشود چرخ گردون برمراد دل سیاه کسانی خواهد چرخید که سی ودوسال است خون ملت ایران را به شیشه گرفته، وچون زالو مشغول مکیدن خون این ملت هستند، وهمگان شاهد بودیم که در رخدادهای بعد از انتخابات قلابی 22خرداد88هم از هیچ جنایت وخباثتی رویگردان نبوده اند..
برهیچکس پوشیده نیست که مدت زمان چندان طولانی از ظهورسیستم های تلویزیون  ورادیوهای ماهواره ای وشاهراه جهانی اینترنت نمیگذرد. تکنولوژی نوینی که بشر امروز بلطف آن میتواند در مدت زمانی اندک (( شاید ثانیه ای)) ازهر رویدادی در هرنقطه ای ازکشورخود، و بسیار فراتراز آن درآنسوی کره زمین وحتی در کهکشانها مطلع شود. پس بیجا نیست که جهان امروز را یک دهکده کوچک ارزیابی وآنرا دهکده جهانی بنامیم.
بیاد داریم در 18 تیر78 که جنبش دانشجوئی در کشور ما بعنوان اولین زلزله سیاسی بوقوع پیوست، جدای از موضع گیریهای خصمانه وناروائی که بسیاری ازشخصیتها وگروههای درون حکومتی اتخاذ نمودند، که قصد پرداختن به آنرا ندارم، درتهران آنروز، ونه تهران بزرگ امروزی، بودند کثیری از شهروندان که حتی مطلع نشدند در قلب تهران ودر یکی ازمعتبرترین مراکز آکادمیک کشور چه اتفاقی رخ داده ورژیم اسلامی با چه چالش بزرگ وتکان دهنده ای مواجه گردیده است. دلیل آن هم روشن بود. نبود امکانات ارتباطی وتکنولوژیکی امروزی که در آنزمان هنوزراهش به کشورآخوند زده ما بازنشده بود. نه ماهواره ای درمیان بود ونه شاهراهی بنام شاهراه جهانی اینترنت.
همین غیبت بزرگ دلیلی بود تا رژیم اسلامی با فراق بال آن جنبش پیشرو واولین فریاد آزادیخواهی اجتماعی را درهم بکوبد و بهرتوحشی چنگ انداخت تا بتواند چند صباحی بیش به حیات ننگین خودش ادامه دهد. ضرورت کلام ایجاب میکند که گفته شود، بفاصله کوتاهی صدای و تصویر رسانه های ماهواره ای ایرانی به کشورمان رسید، که صد البته درآنزمان رژیم هم توانست در قالب همین رسانه ها با اعزام عوامل نفوذی خود چوب لای چرخ آنها  بگذارد تا حدی که شاهد بودیم در بعضی رسانه ها عملکردها برخلاف آن چیزی بود که نیاز آنروز مبارزات بود. از جمله آن صداها، صدای سعید قائم مقامی بود که درآن سالها از طریق رادیو موج کوتاه واز طریق رادیو صدای ایران بکشور میرسید که در مدتی بسیار کوتاه این صدا بیک صدای ماندگار وراستین بدل شد که هنوز هم با همان صلابت وبا همان طنین از رادیوی دیگری فضای کشور را میشکافد و راه خودرا به خانه ایرانیان میگشاید.
 سعید قائم مقامی، این صدای دشمن شکن وبی پروا، کسی که عشق به وطن از واژه به واژه گفته های اودرطی این سالیان بر فضای مبارزاتی این سرزمین طنین افکن بوده،  درهمان زمان، و پس ازچند ماهی که ازآغازوسرکوب آن جنبش عظیم میگذشت، همواره ازهمان رسانه ایرانی ومستقل، وفارغ ازهرگونه وابستگی به کشور وگروه سیاسی، و رها ازهرگونه قید وبندهای مسلکی توانست این خلاء بنیادی را تا حدودی زیادی پرنماید. اما بلاشک یک صدا، هرچند موثروکارساز با آنهمه اختلالاتی که رژیم منحوس اسلامی در بزنگاههای حساس برروی فرکانسها و سیکنالهای رسانه ای میفرستاد ومیفرستد، نمیتوانست ونمیتواند یک اکثریت قابل قبول را برای حضوردریک مبارزه بزرگ، دراین ابعاد بمیدانی بکشاند که نابرابری درآن یک اصل اساسی است.
صدای پرطنین سعید قائم مقامی حالا دیگردرنزد اکثرمبارزین درونی وبیرونی، وقاطبه ملت ایران بیک صدای ماندگار وهمراه وراستین، وهمسو با مبارزات مردم ایران بدل گردیده، تا جائیکه اگراین صدا بهردلیلی برفضای کشورطنین افکن نباشد، کثیری ازمردم یک خلاء بزرگ ( بویژه درچنین ایامی) رااحساس میکنند که هیچ بدیلی هم نمیتواند جانگزین آن باشد. هیچ تردیدی وجود ندارد که یک امتیازبرجسته درصدای سعید قائم مقامی درآنست ضمن تهیج مردم برای حضوردرعرصه مبارزات، بلاشک غریو فریادش چنان لرزه براندام حکومت وحکومتگران اسلامی می اندازد که دیده شده دربازجوئیها اولین پرسش بازجویان این بوده که با دعوت کدام رادیو یا کدام فرد بخیابان آمده اید؟ این بدان معناست که رژیم از صدای سعید قائم مقامی بشدت هراس دارد، واین نکته برای مبارزات یک ملت یک امنتیاز بزرگ محسوب میشود.
 بعنوان کسی که درآنروزها بهمراه دوستانی چون مهندس حشمت الله طبرزدی که اینروزهادرپشت میله های زندان رجائی شهر دراسارت رژیم اسلامی بسر میبرد، وزنده یاد اکبرمحمدی و منوچهر وبهروزجاوید ودیگرانی که حالا درآنسوی آبها بسرمیبرند وکمتر یادی ازاینسو، ودوستان قدیمی میکنند، درعرصه مبارزات بودیم و رادیو صدای ایران وسعید قائم مقامی با برنامه بسوی ایران پژواک صدای اعتراضتمان بود، بارها وبارها شنیدم که همین سعید قائم مقامی باتالم خاطری جانکاه که درد ورنج همه ما خط مقدمی ها بودبا دریغ وافسوس ازنبود یک رسانه در چنان برهه ای ازتاریخ کشورمان یاد میکرد که چرابا وجود بیش از یک میلیون ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکا وعمدتا"مستقر درلوآنجلس وایرانیان سایرنقاط جهان نباید یک رسانه وجود داشته باشد که نتواند صدای آن جنبش ومظلومیت وسرکوب آنرابگوش جهانیان برساند.  با صدائی گرفته وحزن انگیز گلایه میکرد که چرا وقتی جنبش دانشجوئی همانند یک پتک چند میلیون کیلوئی برفرق رژیم اسلامی فرود آمده بود، هیچ اثروجودی ازیک رسانه ، رادیو یا تلویزیون ایرانی مستقل که بتواند ازبرون مرزها بازتاب دهنده فریاد آن جنبش که نهایتا" فریاد یک ملت بود، وجود نداشته باشد؟؟  ( بی بی سی و دوچ وله ورادیو فرانسه و...) بودند، ولی آنها کجا، ویک رسانه که بتواند پژواک صدای ملت ایران باشدکجا ؟؟
بدیهست که چه آنزمان وچه حالا، رسانه های مورد اشاره برخلاف ادعاشان که مستقل ازدولتهای متبوعشان هستند که این مسئله بجزیک فریب بزرگ ترجمان دیگری ندارد، درنهایت باید اخبارسرزمین طاعون گرفته ما را بتناسب منافع اقتصادی کشورشان  بعنوان خبر بخورد شنوندگان و بینندگان خود منجمله مخاطبان فارسی زبان خود که هیچ تناسبی با واقعیات آن جنبش و اهداف آن وجنبشهای دیگرنداشت، میدادند، واین درد بزرگی بود که ما ایرانیان دردهه اول انقلاب منحوس اسلامی با آن کشتارهای هولناک وسرکوبگری های وحشیانه هنوز هم داریم درد ورنج حاصل از آنرا با گوشت وپوست واستخوانمان لمس میکنیم.
آنروزها با تمامی درد ورنجهایش سپری شده وبه تاریخ پیوسته. اما نتایج وتجربیات تلخ وشیرین آن جنبش و جنبشهای پس ازآن پیش روی ما ملت قراردارد که باید بعنوان چراغ راه آینده ازآن تجربیات سود ببریم. امروز بلطف اوج گیری و رشد ساعت بساعت تکنولوژی همه کشورهای جهان از این نعمت بزرگ برخوردارگردیده ، وشاهد آن بوده وهستیم که مردم کشورهای شمال آفریقا وخاورمیانه با بهره گیری از همین دستاوردهای بشری توانستنه اند دیکتاتورهای خودرا بزیر بکشند، که این دیکتاتورستیزی ومحوحکومتهای استبداد کماکان درجریان است. بواقع اگرقرارباشد که نقش استارتروپیشگامی این جدال آزادیخواهانه رامورد بازبینی وارزیابی تاریخی قراربدهیم، صرفنظراز انقلاب مشروطیت که جای خود دارد، به اذعان بسیاری ازجوانان تونسی و مصری منجمله ((وائل عنیم)) ملت ایران پیشگام جنبشهای دمکراسی طلبانه درمنطقه بوده ، که اگرکاستی های این مبارزه از جمله گاستی اطلاع رسانی آن برطرف گردد، تردیدی وجود ندارد که افق وچشم اندازپیروزی ازمنظراکثریت مردم بسیار روانتر وکوتاهترطی مسیر خواهد نمود.
جای هیچگونه شبهه ای نیست که جمهوری اسلامی و دولت خشونت طلب  وسرکوبگراحمدی نژادکه با چراغ سبزرهبرمعظم مسئولیت قلع وقمع منتقدین ومخالفین سیاسی رادرپناه تفنگ وسرنیزه سپاه وبسیج و اوباش لباس شخصی بعهده گرفته وتا به امروز، ودراین راستا ازهیچ سبعیتی پرهیز نداشته، با دردست داشتن خزانه مملکت ودرآمد های سرشارنفت وداشتن ارتش سایبری وسربازان گمنام ولباس شخصی هائی که دست کمی از گرگهای گرسنه ندارند، نشان دادند که در خیابانها مجازند تا دست بهر جنایت وحملات وحشیانه ای علیه مردم بزنند وبهر میزان که لازم باشد بگیرند وببرند وشکنجه زندان کنند. بموازات همه سبعیت های نظام رو بزوال ولایت مطلقه فقیه که مرگ محتوم را در چند قدمی خود میبیند، ارتش سایبری و نهادهای مسئول اختلال درامواج ماهواره ها ومسدود نمودن خطوط تلفن همراه وسرعت اینترنت در نهایت درماندگی شب وروزگوش بفرمان سردارهمدانی وجعفری ودیگرآدمخواران مترصد هستند تابا بروزهرحرکت اعتراضی با ارسال سیکنالهای مخرب بمنظور ایجاد پارازیت برروی صدا وتصویر رسانه های برون مرزی اعم ازبین المللی و اپوزیسیون ثابت کرده اند که میتوانند درهر لحظه ای که بخواهند همه راههای ارتباطی را چنان دچاراختلال نمایند که مبادله اخباردرزمان وقوع رخدادها غیرممکن باشد. بهمین دلیل است که عملکرد رژیم در این زمینه ها ازدیدگاه بسیاری ازشهروندان بویژه مبارزین درون مرزی مثبت ارزیابی شده وآنها را با نوعی تردید درکافی نبودن اطلاع رسانی بمردم بمنظورحضورگسترده خیابانی مواجه نماید. درواقع رژیم توانسته است با توسل به همه اهرمهای فشارواختلال و بگیروببند وحضورمیدانی گسترده درجا افتادن این باورساده انگارانه تا حدودی دست بالا را داشته باشد. اما باید این دست بالا بودن را در ضعف اطلاع رسانی وکمبود تبلیغ در رسانه های برون مرزی جستجو نمود که اگراین نقیصه در این برهه حساس ازمبارزات با یک برنامه ریزی وسرمایه گذاری کماسب برطرف شود بسرعت میتوان براین باورغالب فائق آمد وموازنه قدرت رابنفع جنبش وحضور گسترده وهرچه وسیعترمردم مردم تغییر داد.
اگرچنین اندیشه وتصوری قالب باشد که رسانه های محدود ایرانی برون مرزی بویژه چند رسانه سیاسی انگشت شمارودر راس آنها صدای (( پرشین رادیو)) وفریادهای سعید قائم مقامی قادرخواهدبود که با اینهمه راه بندانهای رژیم اکثریت بزرگی از شهروندان تهرانی وشهرستانی را ازطریق اینترنت ورسانه های ماهواره ای درجریان فراخونهای خیابانی قراربدهند، صادقانه باید بپذیریم که دریک باور غلط گرفتارآمده ایم.
ما زمانی قادرخواهیم بود براین راه بندانهای مذبوحانه رژیم اسلامی غلبه کنیم که صدای قائم مقامی این فریاد دشمن شکن ودیگر رسانه هائی که قصددارند دراین مبارزه حداکثرمردم را که آمادگی حضوردراعتراضات خیابانی را دارند، باید بهرطریق ممکن اقدام به تاسیس دو یا سه ویا... ایستگاه رادیوئی موج کوتاه ومتوسط بنمایند تا این صداهای محدود در اینترنت ورسانه های ماهواره ای بتواند از طریق امواج رادیوها به دورترین نقاط کشورو به دور دست ریت روستاهای کشور برسد تا یک ایران دریابد در فلان روزدر شهرها چه خبری است. فراموش نکنیم که حتی اگراین راه بندانهای رژیم هم وجود نمیداشت. باید این حقیقت را بپذیریم که درهمین شهر تهران شاید بیش از سی در صد از مردم از امکانات ماهواره ای واینترنتی برخوردار باشند که این حجم از مخاطبین نمیتواند راهگشای مشکل ما ملت برای حضوری گسترده در راه پیمائیهای اعتراضی بر علیه حکومتی باشد که بخش عظیمی از درآمدهای نفتی را صرف اقدامات سرکوبگرانه در ابعاد مختلف می نماید.
اینکه ایرانیان متمکن ودولتهای خارجی دراین زمینه چقدر میتوانند در این مسیر یاروهمراه ملت ایران دراین جدال نابرابر باشند، پرسشی است که باید منتظر پاسخ آن از سوی هموطنان متمکن خود در خارج از کشور، و همینطور دولتهای مدعی حقوق بشر بمانیم.  کمکی که میتواند راه پیروزی یک ملت رااز بلند مدت به حداقل ممکن تقلیل دهد.
ایران      12 اسفند 89